اعضاي درحال گريز اخوان المسلمين به خدمت همپيمان سازمان سيا، يعني عربستان صعودي درآمدند. زمانيكه جان لفتوس، از ماموران دادگستري در دهه 80 اجازه دسترسي به اسناد طبقهبندي شده دولتي را يافت، كشف كرد كه سازمان سري انگلستان آمريكا را متقاعد نموده كه اين انجمن ناگزير شورشياني هستند كه خود را براي جنگ بزرگ بعدي كه قرار بود عليه شوروي باشد آماده ميكنند. به گفته لفتوس "وظيفه تعليمات ديني به آنها داده شد".
شبكه چهار تلويزيون انگليس فيلم مستندي را با عنوان "مسجد سري" توليد نموده كه در ارتباط با نفوذ منفي عربستان صعودي در ميان گروههاي اسلامي انگلستان جهت ترويج وهابيگري ميباشد. اين فيلم ويدئويي به روشني آشكار ميكند كه "وهابيگري مخالف عقايد اسلام اوليه است". اما آنچه افشا نميكند اين است كه ترويج تفسير وهابي از اسلام، جزئي از تبليغات گستردهتري است كه سازمان جاسوسي آمريكا در آن نقش دارد و هدفش لكهدار كردن دين اسلام است.
وهابيان خود را اعضاي مشروع جامعه بزرگ اسلامي ميپندارند اما وهابيگري در قرن هجدهم توسط بريتانيا ايجاد شد تا اسلام را از درون نابود كند. اين طرز تفكر از همان زمان توسط دولت صعودي كه خود از سوي بريتانيا تاسيس شد تا عامل دسترسي غرب به بزرگترين منبع نفت خود باشد، گسترش يافت.
در زمان حاضر وهابيان با شاخه انحرافي زيانبارتري متحد شدهاند كه سلفي نام دارد. آنها خود را چنين مينامند چون ادعا ميكنند پيرو ابتداييترين نسل مسلمانان به نام سلف، و به عبارت ديگر نزديكترين شاخه به اسلام اصيل هستند.
سلفيگري نتيجه سياستي از سياستهاي جنبش آكسفورد به رهبري لرد پالمرستون، بنجامين ديزرائيلي و ادوارد بولور ليتون، در ابتداي قرن بود كه هدفش ترويج فراماسونري لژ اسكاتلند در خاورميانه به شمار ميرفت. لرد پالمرستون به همراه آلبرت پايك از اعضاي انجمن پالادين (Palladian Rite) بود كه برنامهريزي براي سه جنگ جهاني را توطئه ريزي نمود و اوج آن در سومين جنگ در مقابل دنياي اسلام بود. بولور ليتون از شخصيت هاي برجسته اهل سر و پيشروي انجمن "رز و صليب" انگليسي بود كه مستقيما از انحرافات "شاباتا زوي" نشات گرفت و تا انجمن برادري آسيا (Asiatic Brethren) ادامه يافت.
مامور اين استراتژي شيادي بدنام به نام جمال الدين الافغاني، استاد اعظم فراماسونهاي مصر بود.
اهل سرهاي بيشمار ديگري كه با رز و صليبيان انگليسي آشنا بودند در آن زمان به مصر سفر كردند و و در بازگشتشان شاخههاي انجمن لاكسر را ايجاد نمودند كه Ordo Templi Orientis) OTO)، كه بدنام ترين عضو آن آليستر كرولي بود از آن منشا گرفت.
نازيها محصول اتحاد انجمن O.T.O و Thule Gesselschaft آلمان بودند. احتمالا به همين دليل است كه هيتلر زماني كه خواست ارتشي از ماموران اطلاعاتي آلماني را در مصر ايجاد كند با يك فراماسون و سلفي برجسته به نام حسن البنا تماس گرفت.
در سال 1954 جمال ناصر، رئيس جمهور مصر پس از آنكه فهميد انجمنهاي مخفي اخوان المسلمين مسئول حمله به او بودهاند سختگيريهايي را به كاربست. تحقيقات آشكار ساخت كه اخوان المسلمين به واقع به عنوان يك واحد اطلاعاتي آلماني عمل كرده است. به علاوه، بر مبناي آنچه مايلز كپلند، عامل سابق سازمان سيا در خاورميانه، در زنگينامهاش با عنوان "بازيكن" افشا كرده است:
"اين همهي ماجرا نبود. با دستگيري سازماندهندگان اين انجمن آشكار شد كه آن كاملا زير نفوذ نيروهاي اطلاعاتي انگليس، آمريكا، فرانسه و شوروي بوده است كه هريك از آنها قادر بودند يا از آن بهرهبرداري فعالانه داشته باشند و يا بر مبناي اهداف خود آن را نابود كنند. يك درس مهم: تعصب كوركورانه تضميني در برابر فساد ندارد. درواقع اين دو با هم سازگارند."
اعضاي درحال گريز اخوان المسلمين به خدمت همپيمان سازمان سيا، يعني عربستان صعودي درآمدند. زمانيكه جان لفتوس، از ماموران دادگستري در دهه 80 اجازه دسترسي به اسناد طبقهبندي شده دولتي را يافت كشف كرد كه سازمان سري انگلستان آمريكا را متقاعد نموده كه اين انجمن ناگزير شورشياني هستند كه خود را براي جنگ بزرگ بعدي كه قرار بود عليه شوروي باشد آماده ميكنند. به گفته لفتوس "وظيفه تعليمات ديني به آنها داده شد".
محمد قطب در ميان كساني بود كه بوسيله سيا به عربستان صعودي انتقال يافتند. او برادر رئيس مجازات شده انجمن، سيد قطب بود كه سپس با اسامه بن لادن طرح دوستي ريخت و او را وارد سازمان كرد.
در اوج دوران جنگ سرد اولين استراتژي مهمي كه آنها مجرياش شدند پياده نظامي طرح آمريكا عليه شوروي بود. آمريكاييها ميخواستند به درون شوروي نقب بزنند و آن را به نسخه فعلي تبديل كنند. آنها با شروع به پشتيباني مالي اعضاي اخوان المسلمين در اين كشور كه در پي آن شوروي چاره ديگري جز مداخله نداشت موفق شدند. آنچه در پي آمد 20 سال درگيري وحشيانه بود كه پس از آن دوباره با حمايت سازمان سيا گروه متعصب طالبان با عقايد وهابي خود به قدرت رسيد.
نيرنگ وهابيان اين است كه خود را نه فرقهاي از اسلام، بلكه گروهي از اكثريت سني معرفي ميكنند كه فقط سنتيترند. چنانكه استفان شوارتز، نويسنده كتاب "دو چهره اسلام" اشاره نموده گروه هاي اسلامي كه در جوامع غربي ايجاد ميشوند سنن پايدار اسلام نخستين را دارا نيستند. به همين دليل عربستان صعودي قادر است بر گروههاي نوظهور تسلط يابد. آنها به كمك ثروت كلان نفتيشان هزينه ساخت مسجد و چاپ اغلب منابع ادبي اسلامي به زبان انگليسي را تامين ميكنند و از همهي سازمانهاي به اصطلاح "ميانهرو" كه نماينده منافع مسلمانان هستند حمايت مينمايند.
هدف از ارتقاء وهابيگري تنها گسترش طرز تفكر تروريستي نيست بلكه آموزش مسلمانان و تبديلشان به موجوداتي است كه نمايانده همه صفات نكوهش شده از جمله زنستيزي، جهالت و تعصب هستند. هدف خلق تصويري برجسته و زشت از مسلمانان است تا از آن طريق هويت خود را پنهان نگه دارند و جنگ تمدنها يا همان جنگ عليه ترور و به عبارت بهتر جنگ با اسلام را براه بياندازند.
اين فيلم مطمئنا آتش كينه راستگرايان متعصب آمريكا و ساير نقاط را شعلهور ميكند اما آنچه پيام مهمتر فيلم به شمار ميرود، نداي بيداري مسلمانان است تا خائناني را كه در ميانشان پنهانند و دينشان را نابود ميكنند بشناسند. اكنون زمان آن فرا رسيده كه مسلمانان به اصول اصلي مذهبشان بازگردند.