Admin
Admin
تعداد پستها : 92
ساكن :: : __0443__
شغل:: : دانشجو
وضعیت اخلاق:: : هميشه خونسرد
Registration date : 2008-10-30
|
عنوان: خلاصۀ زندگی نامۀ زنده یاد استاد محمد حسین جلیلی (بیدار کرمانشاهی) الأحد نوفمبر 09, 2008 2:04 pm |
|
|
شادروان محمد حسین جلیلی کرمانشاهی متخلص به "بیدار"، یکی از افراد شاخص خاندان بزرگ جلیلی و یکی از مفاخر ادبی شهر
باستانی کرمانشاه بود. قید نسبت کرمانشاهی به جهت آنست که به زادگاهش اشارتی شده باشد و گر نه او از دانشمندان معروف
کشور بود و تعلق به همه جای ایران داشت. "بیدار" دانشمندی فاضل، شاعری سخن سنج و مردی آزاده بود، در زندگی تکلف و
خودنمایی نداشت، پُراحساس و پُرعاطفه و بی توجه به مقام و جمع مال بود.
فضل و ادبش همراه با وارستگی و بی تکلفی بود، با این حال و با وجود بی پیرایگی و از خودگذشتگی اصالت خانوادگی در او
ظهوری آشکار داشت بدون آنکه خود بخواهد. مادرش مرحومه بهجة الملوک ملقبه به افتخار الدوله فرزند حسینقلی میرزا عمدة
السلطنه فرزند علیقلی میرزا صارم الدوله فرزند امامقلی میرزا عماد الدوله فرزند محمد علی میرزا دولتشاه فرزند فتحعلی شاه قاجار
بود. پدرش مرحوم آیة الله حاج شیخ محمد هادی جلیلی ابن حاج شیخ عبدالرحیم بن حاج شیخ عبدالرحمن بن شیخ عبدالاحد بن ملا
عبدالجلیل بود و اصالت حسب و نسبش از هر دو سوی ظاهر است.
تاریخ تولد او ۱۲۹۷ خورشیدی بود و من پنج سال زودتر از این تاریخ قدم به دنیا نهادم، از عمر او هفده سال و از من بیست و دو
سال می گذشت که آشنایی ما تبدیل به دوستی و معاشرت شد. در آن وقت که مصادف با سال ۱۳۱۴ خورشیدی بود او در دبیرستان
شاهپور کرمانشاه به تحصیل اشتغال داشت و در خارج از دبیرستان هم نزد مرحوم میرزا باقر توحیدی و دیگران صرف و نحو عربی
می آموخت.
در سال ۱۳۱۶ که شاعر دانشمند شادروان آزاد همدانی مأموریت کرمانشاه یافت و رئیس دبیرستان شاهپور شد "بیدار" سخت فریفتۀ
بزرگواری و فضل و ادب او گردید، آزاد هم محبت خود را از او دریغ نداشت و اجازه داد عصرها پس از تعطیل دبیرستان نزدش
برخی متون ادبی و قصائد اساتید شعر کهن زبان فارسی را که در "مجمع الفصحاء" نقل شده است بخواند. در همان زمان بود که به
شاعری متمایل شد و شروع به گفتن اشعاری کرد که به نظر آزاد می رسانید و او هم جهت اصلاح گفته هایش رغبت نشان می داد.
سال تحصیلی ۱۳۱۸ ـ ۱۳۱۹ را در مدرسۀ "دار الفنون" گذرانید و چون در آن مدرسۀ پُر خیر و برکت که یادگار مردی بسیار
بزرگ و گرانقدر(امیر کبیر) است همیشه گروهی از محصلین که ذوق ادبی و طبع شاعری داشتند برای خود انجمن ادبی برپا می کردند "بیدار" از اعضاء آن انجمن گردید.
آن زمان در برخی از مدارس تهران به تقلید از مدرسۀ دارالفنون نیز انجمن ها ی ادبی به وسیلۀ محصلین تشکیل می شد و همۀ این
انجمن ها با یکدیگر در ارتباط بوده و اعضاء آنها با هم رفت و آمد و دید و باز دید داشتند. قضا را در همان اوقات دانشمند ارجمند آقای سید ابوالقاسم اینجوی شیرازی در مدرسۀ دارایی تحصیل می کرده و از اعضاء انجمن ادبی آن مدرسه بوده است. در دید و
بازدید هایی که گفتیم "اینجوی" و "بیدار" با هم آشنا می شوند و طولی نمی کشد که به علت طرز تربیت و خلقیات و عواطف مشابه
به هم نزدیک و نزدیک تر می گردند تا اینکه طرح دوستی می افکنند و رشتۀ این دوستی چنان محکم می شود که تا پایان
عمر "بیدار" از هم نمی گسلد.
این دو دوست جوان و با ذوق به عضویت در انجمن ادبی مدرسۀ خود اکتفا نکردند و به انجمن حکیم نظامی تحت ریاست شادروان
وحید دستگردی راه جسته، در مسابقات و طرح های ادبی آن شرکت نمودند. در تهران پس از گذراندن دورۀ کلاس دارایی و اخذ
دیپلم در سال ۱۳۲۲ به کرمانشاه رفت و در بانک ملی به کار اشتغال جست. قریب ده سال در آنجا خدمت کرد و در آن مدت از
کسب علم فارغ نبود، ابتدا به تکمیل مقدمات عربیت پرداخت بعد نزد پدر و آقایان حاج شیخ حسن علامی و حاج آقا شجاع الدین جلیلی
که خداوند هر سه را غریق رحمت بی منتهای خود کناد به فراگیری فقه و اصول مشغول شد، در همان اوقات هم چندی به اتفاق
شادروان میرزا حسنخان خطاط در خدمت مرحوم سردار کابلی کتاب "مغنی اللبیب" ابن هشام را در نحو خواند و تعلیم و تعلم
آن کتاب تا حرف "لا" از تفسیر مفردات ادامه یافت.
چون رغبتی به کار در بانک نداشت در آخر مرداد ماه ۱۳۳۳ از آن شغل کناره جست و دو ماه بعد یعنی در چهارم مهرماه به
استخدام وزارت آموزش و پرورش در آمد و در دبیرستانهای کرمانشاه به تدریس ادبیات پرداخت. شغل جدید برایش مناسب بود
و توانست خود را در سال ۱۳۳۹ آمادۀ اخذ لیسانس از دانشکدۀ حقوق کند. مرحوم "بیدار" در اول تیرماه سال ۱۳۵۵ از خدمت
وزارت آموزش و پرورش بازنشسته شد و سال بعد، از کرمانشاه بار بر بست و به قصد اقامت همیشگی به تهران آمد. در مرکز به
کار فرهنگی در "بنیاد فرهنگ ایران" اشتغال جست و در خارج از آن مؤسسه سرگرمی او شرکت در انجمن های ادبی و معاشرت
با شعراء ، نویسندگان و ارباب فضل بود. "بیدار" در اول آذرماه ۱۳۵۸ پس از شصت و یکسال زندگی در تهران وفات یافت.
اما یادگار معنوی او، یکی تعلیم و تربیت شاگردانی است که بیشتر آنان هم اکنون مصدر خدماتی ارزنده در جامعه می باشند و
دیگر آثار قلمی است که به صورت مقالات و تألیف و ترجمه از او باقی مانده است. اسامی تألیف و ترجمه اش بدین قرار می باشد
. ۱ـ صرف و نحو یا دستور زبان فارسی که آن را هنگام تدریس ادبیات در دبیرستانهای کرمانشاه به صورت یادداشتهایی نوشته است
. ۲ـ تاریخ ادبیات از زمان صفویه تا دورۀ مشروطه، این کتاب نیز یادداشتهایی ست که از آنها برای تدریس در دورۀ متوسطه استفاده
می کرده است. ۳ـ تاریخ خاندان زنگنه که ناتمام مانده است. ۴ـ ترجمۀ فارسی کتاب زبدة النصرة و نخبة العصرة تألیف بنداری
اصفهانی که در تاریخ سلسلۀ سلجوقیان می باشد، این ترجمه به وسیلۀ "بنیاد فرهنگ ایران" به چاپ رسیده است. ۵ـ تألیف بخش دوم
کتاب کرمانشاهان باستان. ۷ـ منتخب غزلیات شباب کرمانشاهی. ۸ ـ تاریخ اوقاف در کرمانشاه که این نیز ناتمام مانده است. جز اینها
دیوانی از او به یادگار مانده در حدود دو هزار بیت مشتمل بر انواع شعر که اغلب غزلها، حاکی از احساسات رقیق و عواطف لطیف
و شور و حال گوینده است.
خصایص اخلاقی آن شاعر فاضل را نه تنها از اشعارش می توان استنباط نمود بلکه از برخی مقالاتش هم می توان بدانها پی بُرد و من
به نوبۀ خود از دوست ارجمند آقای یدالله عاطفی سپاسگزارم که ضمن استنساخ اشعار "بیدار" مقداری هم از مقالاتش را نقل و همه
را در دفتری گرد آورده است. دفتری که ایشان از نظم و نثر "بیدار" گرد آورده مورد مطالعه و بررسی دو صاحب نظر عالیقدر
آقایان یدالله بهزاد و پرتو کرمانشاهی واقع گردیده و آماده چاپ است.
بیجا نیست در پایان این وجیزه یاد آور شویم که تاکنون جز "بیدار" دو شخص دیگر در خاندان محترم جلیلی وجود داشته اند که در
شاعری و سخن سنجی دارای شهرت و عنوان بوده اند. یکی از آن دو تن محمد جواد شباب فرزند حاج محمد صالح نظام العلماء
است. شاعر دیگر محمد بارق کوچک ترین فرزندان مرحوم ملا عبدالجلیل بوده که شرح حالش در"حدیقة الشعراء" مسطور است
. قابل توجه است که در زمان وفات بارق، شباب دوازده ساله و زمان وفات شباب، بیدار هفده ساله بوده و به این ترتیب بیش از یکصد
و بیست سال است که رشتۀ شاعری در این فامیل منقطع نشده است.
البته افراد دیگری در خانوادۀ بزرگ جلیلی وجود داشته و دارند که از باب تفنن گاه شعر گفته اند ولی مانند "بارق "، "شباب" و"بیدار"
حرفۀ آنها شاعری نبوده و زیاد به این کار نپرداخته اند، خداوند رفتگانشان را رحمت و بازماندگانشان را طول عمر و سعادت عنایت
فرماید. بمنه و کرمه
کیوان سمیعی ـ تهران ـ تیرماه ۱۳۶۷
منبع: گزیدۀ اشعار محمد حسین جلیلی کرمانشاهی (بیدار)
به سعی و کوشش: یدالله عاطفی ( آشفته کرمانشاهی)
--------------------------------------------------------------------------------
آثار استاد محمد حسین جلیلی (بیدار کرمانشاهی):
۱ـ صرف و نحو یا دستور زبان فارسی که آن را هنگام تدریس ادبیات در دبیرستانهای کرمانشاه به صورت یادداشتهایی نوشته است.
۲ـ تاریخ ادبیات از زمان صفویه تا دورۀ مشروطه، این کتاب نیز یادداشتهایی ست که از آنها برای تدریس در دورۀ متوسطه استفاده می کرده است.
۳ـ تاریخ خاندان زنگنه که ناتمام مانده است.
۴ـ ترجمۀ فارسی کتاب زبدة النصرة و نخبة العصرة تألیف بنداری اصفهانی که در تاریخ سلسلۀ سلجوقیان می باشد، این ترجمه به وسیلۀ "بنیاد فرهنگ ایران" به چاپ رسیده است.
۵ـ تألیف بخش دوم کتاب کرمانشاهان باستان.
۶ـ منتخب غزلیات شباب کرمانشاهی.
۷ ـ تاریخ اوقاف در کرمانشاه که این نیز ناتمام مانده است.
۸ـ چاپ گزیدۀ اشعار استاد جلیلی بیدار به کوشش یدالله عاطفی و همین طور مجموعۀ مقالات و سخنرانی هایش که هنوز چاپ نشده است
|
|